حديث تصادفي

حقوق ثبتي.حقوقي.مذهبي
مسائل حقوق ثبتي وحقوقي ومذهبي وآموزشی 
قالب وبلاگ
نويسندگان

 

خیارات فسخ معامله
 
 
خیار یا خیار فسخ اصطلاحی در فقه و حقوق به معنای حق برهم‌زدن یک‌جانبه قرارداد است.
خیار اسم مصدری به معنی اختیار و به مفهوم اختیاری‌ست که شخص در فسخ معامله دارد. در قانون مدنی ایران به پیروی از کتب فقهی یک نظریه عمومی برای خیارات ایجاد شده که در قوانین دیگر کشورها مانند ندارد.
انواع خیار
در ماده ۳۹۶
قانون مدنی ده نوع خیار ذکر شده‌است:
خیار مجلس: اختیار برهم‌زدن بیع تا زمانی که دو طرف در کنار هم هستند و از هم جدا نشده‌اند.
خیار حیوان: اختیار فسخ معامله خرید حیوان برای مشتری تا سه روز پس از عقد.
خیار شرط: شرطی در قرارداد که به یکی از دو طرف یا شخص ثالثی در مدت معینی اختیار فسخ قرارداد را می‌دهد.
خیار تأخیر ثمن: اختیار در فسخ معامله بر اثر عدم پرداخت ثمن در ظرف سه روز از تاریخ بیع.
خیار رؤیت و تخلف وصف: خیار بر هم زدن قرارداد برای شخصی که مالی را ندیده و فقط به اعتبار اوصافی که برای آن ذکر شده خریده باشد و موضوع معامله دارای اوصافی که ذکر شده نباشد.
خیار غبن: اختیار فسخ معامله برای کسی که دچار غبن فاحش شده‌است.
خیار عیب: اختیار فسخ معامله به دلیل عیبی که در مبیع بوده و مشتری در هنگام عقد از آن اطلاع نداشته.
خیار تدلیس: اختیار فسخ برای کسی که فریب خورده باشد.
خیار تبعض صفقه
خیار تخلف شرط
خیار شرط
گرچه در برخی از نوشته های حقوقی این دو ترکیب را به جای هم به کار می برند . شکی نیست که بین آن دو فرق است و برای همین در ماده 401 قانون مدنی هر دو ترکیب استعمال شده است . ماده مرقوم مقرر داشته است : « اگر برای خیار شرط مدت معین نشده باشد...
هم شرط خیار و هم بیع باطل است.»
خیار به معنی ، اختیار فسخ معامله است و چنانچه این اختیار ناشی از شرط مقرر بین طرفین عقد باشد، آن را «خیار شرط» می نامند، همانطور که ممکن است به هریک از علل مقرر در ماده 396 قانون مدنی ایجاد شود؛ ولی خیارات دیگر مانند خیار مجلس و حیوان و عیب و ...... به حکم قانون به وجود می آیند، بدون این که توافق طرفین نقشی در آن ها داشته باشد و خیار شرط در نتیجه توافق و تلاقی اراده ی طرفین در ضمن عقد لباس هستی به تن می کند.
ماده 399 قانون مدنی می گوید: « در عقد بیع ممکن است شرط شود که در مدت معین برای بایع یا مشتری یا هردو یا شخص خارجی اختیار فسخ معامله باشد .» آن موجود تبعی که در ضمن عقد اصلی در نتیجه تلاقی اراده‌ی طرفین ابراز وجود می کند شرط خیار است و آن اختیار فسخ که در نتیجه‌ی این موجود اعتباری تبعی حاصل می شود، «خیار شرط» نامیده می شود.
توجه به ماده 400 قانون مدنی نیز فرق آن دو را رخ‌عیان می سازد: « اگر ابتدا مدت خیار ذکر نشده باشد، ابتداء آن از تاریخ عقد محسوب است و الا تابع قرارداد متعاملین است.» پس این شرط خیار نیست که مدت برای آن تعیین می شود، بلکه حق ناشی از آن ، که خیار شرط ( حق فسخ ناشی از شرط) نامیده می شود، باید مدت داشته باشد.
توجه به این دو نیز جمله معنای آن دو را روشن تر خواهد ساخت:
شرط خیار یعنی شرطی که خیار ( اختیار فسخ ) ایجاد می کند.
خیار شرط یعنی خیاری ( اختیار فسخ) که از شرط حاصل می شود.
سبب ایجاد خیار را شرط خیار می نامند و آنچه در نتیجه‌ی آن شرط به وجود می آید، خیار شرط نام می نهند.
سخن آخر این که «خیار شرط نتیجه‌ی شرط خیار است».
ماده 399 قانون مدنی,در عقده بیع (خرید و فروش)ممکن است شزط شود که در مدت معین برای فروشنده یا مشتری یا هر دو یا شخص خارجی اختیار فسخ معامله باشد .
خيار حيوان
واژۀ خيار، اسم مصدر اختيار يا مصدري است به معناي اختيار و مقصود اختياري است كه شخص در فسخ معامله دارد، به همين جهت گاه همراه با كلمه فسخ مي‌آيد و مي‌گويند خيار فسخ.
معني خيار حيوان: چون امكان دارد در حيوان، عيب پنهاني باشد كه نتوان تمييز داد، و شناسائي حيوان بيمار از سالم دست كم براي مردم عادي دشوار است قانون مدني به خريدار حق داده است كه تا سه روز از تاريخ بيع عقد را فسخ كند. (ماده 398 قانون مدني).
مستند شرعي اين خيار:
روايت صحيحه‌اي كه فضيل بن يسار از امام صادق (ع) نقل كرده است كه گفت: گفتم به امام (ع) كه شرط در حيوان چيست؟ فرمودند: سه روز براي مشتري.
حقوق دانان معتقدند ذكر خيار براي مشتري، ناظر به مورد غالب است كه حيوان مبيع مي‌شود و خريدار آن را تملك مي‌كند. مقصود اين است كه هر تملك كنندۀ حيوان در بيع تا سه روز حق فسخ دارد، خواه خريدار باشد (غالب) يا فروشنده، يا هر دو ولي هرگاه مبيع حيوان باشد، فروشنده حق فسخ ندارد.
قلمرو اجراي ماده 398:
ماده 398 قانون مدني را بايد تفسير محدود كرد و آن را به موردي اختصاص داد كه ترديد نباشد. از اين تعبير در دو مورد مي‌توان استفاده كرد:
خيار حيوان ويژه موردي است كه مبيع، حيوان زنده باشد؛ زيرا در عرف، حيوان كشته، مانند مرغ يا ماهي و گوسفند، در حكم اشياء است و حكمتي كه براي جلوگيري از ضرر ناشي از بيماري حيوان گفته شده است تنها در مورد حيوان زنده محملي پيدا مي‌كند.
در اينكه آيا ماده 398 ناظر به موردي است كه مبيع، حيوان معين باشد يا در بیع كلي، به نظر مي‌رسد كه ويژه عين معين باشد زيرا در بيع كلي، تمليك از هنگام عقد انجام نمي‌شود و هيچ نويسنده‌اي ابتداي خيار را، تاريخ قبض مشتري ندانسته است. بنابراين امكان فسخ عقد تا سه روز از تاريخ بيع، هيچ ضرري را نمي‌تواند جبران كند و حكمت ماده 398، تنها در جايي مورد مي‌يابد كه مبيع عین معين باشد و به محض وقوع بيع به ملكيت خريدار در آيد. باضافه در جايي كه معلوم شود فروشنده، کالایی را كه از مصداقهاي كلي برگزيده، دارای صفات مشروط در عقد نباشد و به ديد عرف معيب است، مي‌توان الزام او را به تسليم فرد سالم در خواست كرد و جايي براي اعمال خيار باقي نمي‌ماند در واقع خيار حيوان يكي از شاخه‌هاي خيار عيب است، با اين تفاوت كه در اين مورد قانونگذار عيب مبيع را مفروض دانسته و به همين مناسبت خريدار را از اثبات آن معاف كرده است بنابراين همانطور كه خيار عيب ويژه مبيع معين است، خيار حيوان نيز در مبيع كلي راه ندارد.
مبدأ اين خيار از زمان عقد است بنابراين اگر بايع و مشتري سه روز از هم جدا نشوند، خيار حيوان منقضي مي‌شود ولي خيار مجلس باقي مي‌ماند.
اموري كه خيار حيوان را ساقط مي‌كنند:
در عقد، شرط سقوط اين خيار را بكنيم؛
بعد از عقد صاحب خيار آن را ساقط كند؛
تصرف صاحب خيار در حيوان
واژه خیار، مصدری است به معنای اختیار و مقصود اختیاری است که شخص در فسخ معامله دارد، به همین جهت معمولاً همراه با کلمه فسخ می‌آید و می‌گویند خیار فسخ. خیار حقی است که به دو طرف عقد یا یکی از آنها و گاه به شخص ثالث داده می¬شود. اجرای این حق، عمل حقوقی است که با یک اراده انجام می‌شود و نیاز به قصد انشاء دارد و در زمره ایقاعات است برخلاف اقاله(برهم زدن معامله با توافق) که با تراضی واقع می‌شود.
نامیدن خیار مزبور به خیار مجلس مبتنی بر تغلیب است زیرا اغلب معاملات در حال نشستن متعاملین در محل معین منعقد می‌گردد. ماده 397 قانون مدنی می‌گوید: هر یک از متبایعین بعد از عقد فی المجلس و مادام که متفرق نشده‌اند، اختیار فسخ معامله را دارند».
مبنای خیار مجلس بر پایه اصل «حکومت اراده‌ها» است
اعمال خیار در مواردی که عقد به وسیله وکیل واقع می‌شود؛ اگر نمایندگی مطلق باشد و اختصاص به کار معین نداشته باشد، مانند نمایندگی ولی قهری نسبت به کودکی که در سرپرستی اوست و نمایندگی مدیر شرکتهای سهامی و عامل در عقد مضاربه چنین نماینده‌ای که عهده‌دار اداره اموال است، به طور مستقل طرف عقد واقع می‌شود و می‌تواند عقدی را که خود بسته است فسخ کند، زیرا حق فسخ نیز یکی از اختیارهای ناشی از اداره اموال است. با وجود این، اختیار نماینده، حق موکل را از بین نمی‌برد و اگر او هم در مجلس عقد حاضر و اهلیت اظهار نظر را داشته باشد، می‌تواند عقد را فسخ کند
اعمال خیار در عقودی که به وسیله مکاتبه یا تلفن انجام می‌شود
در موردی که خرید و فروش به وسیله مکاتبه انجام می‌شود، چون دو طرف در یک محل برای بستن عقد اجتماع نمی‌کنند، تردیدی وجود ندارد که خیار مجلس نیز تحقق نمی‌یابد، ولی در فرضی که عقد با تلفن منعقد می‌شود ممکن است گفته شود که ارتباط فکری و معنوی دو طرف هنگام مکالمه در حکم حضور در یک مجلس است پس تا هنگامی‌که گفتگوی نهایی را قطع نکرده‌اند می‌توانند از خیار مجلس استفاده کنند، ولی با توجه به اینکه از احکام مربوط به خیار مجلس به خوبی برمی‌آید که حضور واقعی در مجلس عقد نیز مانند ارتباط فکری، سهمی در این راه دارد و تنها ارتباط معنوی باعث ایجاد خیار نیست؛ چنانچه اگر دو طرف به گفته‌های خود در مجلس عقد پایان دهند و به کار دیگر بپردازند تا زمانیکه از آن مجلس خارج نشده‌اند، خیار فسخ دارند در حالی که ارتباط فکری آنان نیز قطع شده است می‌توان نتیجه گرفت که خیار مجلس در عقودی که به وسیله تلفن انجام می‌گیرد جاری نیست
اعمال خیار در معامله با خود
در مواردی که یک نفر جانشین دو طرف عقد است و با خود معامله می‌کند، بر پایه تفسیر محدود از حکم استثنائی خیار در عقد بیع، می‌توان گفت‌ خیار مجلس مقید به مورد متعارض است که دو فرد با دو اراده متمایز در ایجاد عقد شرکت داشته‌اند. در چنین حالتی فرض شده است که دو طرف، تا زمانی که با هم هستند و به گفتگو ادامه می‌دهند، اراده قاطع خود را بر التزام به بیع ابراز نکرده و به طور ضمنی برای خود حق فسخ را محفوظ داشته‌اند و به همین دلیل نیز تنها از لحظه جدایی پای‌بند به قرار و پیمان خویش‌اند. ولی این تبانی در صورتی که یک نفر با خود معامله می‌کند قابل تصور نیست.[5]
سقوط خیار مجلس:
حکم خیار مجلس از قواعد مربوط به نظم عمومی نیست و به اراده کسی که به سود اوست ساقط می‌شود خواه بیان این اراده صریح باشد یا ضمنی. پس هرگاه فروشنده در ثمن و خریدار در مبیع تصرف کند، اماره بر این است که از خیار مجلس چشم پوشیده و خواسته است ملتزم به بیع باشد. همچنین اگر خریدار در همان مجلس عقد، مبیع را به دیگری بفروشد یا خوراکی را که خریده شروع به خوردن کند، با این کار به طور ظمنی خیار مجلس را ساقط کرده است. ذکر این نکته در آخر لازم است که در صورتی که یکی از متبایعین از مجلس عقد خارج شود، خیار مجلس از طرفین ساقط می‌گردد اگرچه طرف دیگر هنوز در مجلس عقد حضور داشته باشد زیرا در این صورت عرفاً گفته می‌شود که متبایعین متفرق شده‌اند.



تبصره
در باب خیار مجلس
اگر وکیل تنها وکالت در انعقاد قرارداد داشته باشد ولی وکالت در فسخ معامله به وی داده نشده باشد، بعد از انعقاد قرارداد، وکالت وی به دلیل انجام موضوع آن خاتمه می یابد و لذا حضور وی در مجلس عقد از جهت وجود خیار مجلس معتبر نخواهد بود. از طرفی خود متعاملین نیز به دلیل عدم حضور در مجلس عقد غایب محسوب شده و لذا نمی توانند از خیار مجلس بهره مند گردند. بدین جهت وکیل نیز نمی تواند خیار را فضولتاً از جانب موکل اعمال نماید تا بعداً از سوی موکل تنفیذ گردد چرا که خود موکل نیز از چنین حقی برخوردار نیست تا بتواند آن را از طریق وکیل اعمال نماید. پس در چنین صورتی تنها حضور متعاملین معتبر خواهد بود و خود متعاملین حق فسخ قرارداد را خواهند داشت.
خيار تأخير
س 1555: شخصى خانه‏اى را از فردى به قيمت معيّنى خريده و پرداخت پول آن را برعهده گرفته است ولى بدون آنكه شرط تأخير پرداخت ثمن را داشته باشد آن را نپرداخته است تا اينكه دو سال از زمان انجام معامله گذشته و فروشنده هم خانه را تحويل خريدار نداده است، آيا اين بيع، باطل محسوب مى‏شود؟
ج: مجرّد تأخير مشترى در پرداخت ثمن به فروشنده و دريافت مبيع از او بيع را باطل نمى‏كند هر چند آن را با فروشنده شرط نكرده باشد. ولى بعداز گذشت سه روز از اين بيع، فروشنده خيار فسخ دارد.
درخياررويت وتخلف وصف
ماده 410 - هرگاه مالي رانديدوآن رافقط به وصف بخردبعدازديدن اگرداراي اوصافي كه ذكرشده است نباشدمختارمي شودكه بيع رافسخ كندبه همان نحوكه هست قبول نمايد.
ماده 411 - اگربايع مبيع رانديدولي مشتري آن راديده باشدومبيع غير اوصافي كه ذكرشده است داراباشدفقط بايع خيارفسخ خواهدداشت
ماده 412 - هرگاه مشتري بعضي ازمبيع راديده وبعض ديگررابه وصف يا ازروي نمونه خريده باشدوآن بعض مطابق وصف يانمونه نباشدمي تواندتمام مبيع راردكندياتمام آن راقبول نمايد.
ماده 413 - هرگاه يكي ازمتبايعين مالي راسابقاديده وبه اعتمادرويت سابق معامله كندوبعدازرويت معلوم شودكه مال مزبوراوصاف سابقه راندارد اختيارفسخ خواهدداشت
ماده 414 - دربيع كلي خياررويت نيست وبايع بايدجنسي بدهدكه مطابق بااوصاف مقرره بين طرفين باشد.
ماده 415 - خياررويت وتخلف وصف بعدازرويت فوري است
ششم - درخيارغبن
ماده 416 - هريك ازمتعاملين كه درمعامله غبن فاحش داشته باشدبعد ازعلم به غبن مي تواندمعامله رافسخ كند
ماده 417 - غبن درصورتي فاحش است كه عرفا قابل مسامحه نباشد. ( اصلاحی مطابق قانون اصلاح
موادی از قانون مدنی مصوب
ماده 418 - اگرمغبون درحين معامله عالم به قيمت عادله بوده است خيار فسخ نخواهدداشت .
ماده 419 - درتعيين مقدارغبن شرايط معامله نيزبايدمنظورگردد.
ماده 420 - خيارغبن بعدازعلم به غبن فوري است
ماده 421 - اگركسي كه طرف خودرامغبون كرده است تفاوت قيمت رابدهد خيارغبن ساقط نمي
ودمگراينكه مغبون به اخذتفاوت قيمت راضي گردد.
هفتم - درخيارعيب
ماده 422 - اگربعدازمعامله ظاهرشودكه مبيع معيوب بوده مشتري مختار است درقبول مبيع معيوب يااخذارش يافسخ معامله
ماده 423 - خيارعيب وقتي براي مشتري ثابت مي شودكه عيب مخفي وموجود درحين عقدباشد.
ماده 424 - عيب وقتي مخفي محسوب است كه مشتري درزمان بيع عالم به آن نبوده است اعم ازاينكه اين عدم علم ناشي ازآن باشدكه عيب واقعامستوربوده است يااينكه ظاهربوده ولي مشتري ملتفت آن نشده است
ماده 425 - عيبي كه بعدازبيع وقبل ازقبض درمبيع حادث شوددرحكم عيب سابق است .
ماده 426 - تشخيص عيب برحسب عرف وعادت مي شودوبنابراين ممكن است برحسب ازمنه وامكنه مختلف شود.
ماده 427 - اگردرموردظهورعيب مشتري اختيارارش كندتفاوتي كه بايد به اوداده شودبطريق ذيل معين مي گردد.
قيمت حقيقي مبيع درحال بي عيبي وقيمت حقيقي آن درحال معيوبي به توسط اهل خبره معين شود.اگرقيمت آن درحال بي عيبي مساوي باقيمتي باشدكه درزمان بيع بين طرفين مقررشده است تفاوت بين اين قيمت وقيمت مبيع درحال معيوبي مقدارارش خواهدبود.
واگرقيمت مبيع درحال بي عيبي كمتريازيادترازثمن معامله باشد نسبت بين قيمت مبيع درحال معيوبي وقيمت آن درحال بي عيبي معين شده وبايع بايدازثمن مقرربه همان نسبت نگاهداشته وبقيه
رابعنوان ارش به مشتري رد كند.
ماده 428 - درصورت اختلاف بين اهل خبره حدوسط قيمتهامعتبراست
ماده 429 - درموادذيل مشتري نمي تواندبيع رافسخ كندوفقط مي تواند ارش بگيرد
-
1)درصورت تلف شدن مبيع نزدمشتري يامنتقل كردن آن به غير.
2)درصورتي كه تغييري درمبيع پيداشوداعم ازاينكه تغييربه فعل مشتري باشديانه .
3)درصورتي كه بعدازقبض مبيع عيب ديگري درآن حادث شودمگراينكه در زمان خيارمختص به مشتري حادث شده باشدكه دراين صورت مانع ازفسخ ورد نيست
ماده 430 - اگرعيب حادث بعدازقبض درنتيجه عيب قديم باشدمشتري حق ردنيزخواهدداشت .
ماده 431 - درصورتي كه دريك عقدچندچيزفروخته شودبدون اينكه قيمت هريك عليحده معين شده باشدوبعضي ازآنهامعيوب درآيدمشتري بايدتمام آن راردكندوثمن رامستردداردياتمام رانگاهداردوارش بگيردوتبعيض نمي تواندبكندمگربه رضاي بايع
ماده 432 - درصورتي كه دريك عقدبايع يك نفرومشتري متعددباشدودر مبيع عيبي ظاهرشوديكي ازمشتريهانمي تواندسهم خودرابه تنهائي ردكندو ديگري سهم خودرانگاه داردمگربارضاي بايع وبنابراين اگردرردمبيع اتفاق نكردندفقط هريك ازآنهاحق ارش خواهدداشت
ماده 433 - اگردريك عقدبايع متعددباشدمشتري مي تواندسهم يكي رارد وديگري رابااخذارش قبول كند
ماده 434 - اگرظاهرشودكه مبيع معيوب اصلاماليت وقيمت نداشته بيع باطل است واگربعض مبيع قيمت نداشته باشدبيع نسبت به آن بعض باطل است و مشتري نسبت به باقي ازجهت تبعض صفته اختيارفسخ دارد.
ماده 435 - خيارعيب بعدازعلم به آن فوري است
ماده 436 - اگربايع ازعيوب مبيع تبري كرده باشدبه اينكه عهده عيوب راازخودسلب كرده ياباتمام عيوب بفروشدمشتري درصورت ظهورعيب حق رجوع به بايع نخواهدداشت واگربايع ازعيب خاصي تبري كرده باشدفقط نسبت به همان عيب تحق مراجعه ندارد
ماده 437 - ازحيث احكام عيب ثمن شخصي مثل مبيع شخصي است
هشتم - درخيارتدليس
ماده 438 - تدليس عبارت است ازعملياتي كه موجب فريب طرف معامله شود.
ماده 439 - اگربايع تدليس نموده باشدمشتري حق فسخ بيع راخواهدداشت وهمچنين است بايع نسبت

به ثمن شخصي درصورت تدليس مشتري
ماده 440 - خيارتدليس بعدازعلم به آن فوري است
نهم - درخيارتبعض صفقه
ماده 441 - خيارتبعض صفقه وقتي حاصل مي شودكه عقدبيع نسبت به بعض مبيع به جهتي ازجهات باطل باشددراين صورت مشتري حق خواهدداشت بيع رافسخ نمايديابه نسبت قسمتي كه بيع واقع شده است قبول كندونسبت به قسمتي كه بيع باطل بوده است ثمن رااستردادكند.
ماده 442 - درموردتبعض صفقه قسمتي ازثمن كه بايدبه مشتري برگرددبه طريق ذيل حساب مي شود - آن قسمت ازمبيع كه به ملكيت مشتري قرارگرفته منفرداقيمت مي شودوهرنسبتي كه بين قيمت مزبوروقيمتي كه مجموع مبيع در حال اجتماع داردپيداشودبه همان نسبت ازثمن رابايع نگاهداشته وبقيه را بايدبه مشتري ردنمايد.
ماده 443 - تبعض صفقه وقتي موجب خياراست كه مشتري درحين معامله عالم به آن نباشدولي درهرحال ثمن تقسيط مي شود.
دهم - درخيارتخلف شرط
ماده 444 - احكام خيارتخلف شرط بطوري است كه درمواد234الي 245 ذكرشده است .
فقره دوم - دراحكام خيارات بطوركلي
ماده 445 - هريك ازخيارات بعدازفوت منتقل به وارث مي شود.
ماده 446 - خيارشرط ممكن است به قيدمباشرت واختصاص به شخص مشروط له قرارداده شوددراين صورت منتقل به وارث نخواهدشد.
ماده 447 - هرگاه شرط خياربراي شخصي غيرازمتعاملين شده باشدمنتقل به ورثه نخواهدشد.
ماده 448 - سقوط تمام يابعضي ازخيارات رامي توان درضمن عقدشرط نمود.
ماده 449 - فسخ بهرلفظ يافعلي كه دلالت برآن نمايدحاصل مي شود.
ماده 450 - تصرفاتي كه نوعاكاشف ازرضاي معامله باشدامضاي فعلي مثل آنكه مشتري كه خيارداردباعلم به خيارمبيع رابفروشديارهن بگذارد

ماده 451 - تصرفاتي كه نوعاكاشف ازبهم زدن معامله باشدفسخ فعلي است .
ماده 452 - اگرمتعاملين هردوخيارداشته باشندويكي ازآنهاامضاكندو ديگري فسخ نمايدمعامله منفسخ مي شود.
ماده 453 - درخيارمجلس وحيوان وشرط اگرمبيع بعدازتسليم ودرزمان خياربايع يامتعاملين تلف ياناقص شودبرعهده مشتري است واگرخيارمختص مشتري باشدتلف يانقص بعهده بايع است .
ماده 454 - هرگاه مشتري مبيع رااجاره داده باشدوبيع فسخ شوداجاره باطل نمي شودمگراين كه عدم تصرفات ناقله درعين ومنفعت برمشتري صريحايا ضمناشرط شده كه دراين صورت اجاره باطل است
ماده 455 - اگرپس ازعقدبيع مشتري تمام ياقسمتي ازمبيع رامتعلق حق غيرقراردهدمثل اينكه نزدكسي رهن گذاردفسخ معامله موجب زوال حق شخص مزبورنخواهدشدمگراينكه شرط خلاف شده باشد.
ماده 456 - تمام انواع خياردرجميع معاملات لازمه ممكن است موجودباشد مگرخيارمجلس وحيوان وتاخيرثمن كه مخصوص بيع است
ماده 457 - هربيع لازم است مگراينكه يكي ازخيارات درآن ثابت شود.
فصل دوم - دربيع شرط
ماده 458 - درعقدبيع متعاملين مي توانندشرط نمايندكه هرگاه بايع درمدت معيني تمام مثل ثمن رابه مشتري ردكندخيارفسخ معامله رانسبت به تمام مبيع داشته باشدوهمچنين مي توانندشرط كنندكه هرگاه بعض مثل ثمن را ردكندخيارفسخ معامله رانسبت به تمام يابعض مبيع داشته باشددرهرحال حق خيارتابع قراردادمتعاملين خواهدبودوهرگاه به ثمن قيدتمام يابعض نشده باشدخيارثابت نخواهدبودمگرباردتمام ثمن
ماده 459 - دربيع شرط به مجردعقدمبيع ملك مشتري مي شودباقيدخيار براي بايع بنابراين اگربه شرايطي كه بين اوومشتري براي استردادمبيع مقرر شده است عمل ننمايدبيع قطعي شده ومشتري مالك قطعي مبيع مي گرددواگر بالعكس بايع به شرايط مزبوره عمل نمايدومبيع رااستردادكندازحين فسخ مبيع مال بايع خواهدشدولي نماآت ومنافع حاصله ازحين عقدتاحين فسخ مال مشتري است
ماده 460 - دربيع شرط مشتري نمي توانددرمبيع تصرفي كه منافي خيار باشدازقبيل نقل وانتقال وغيره بنمايد.
ماده 461 - اگرمشتري درزمان خيارازاخذثمن امتناع كندبايع مي تواند باتسليم ثمن به حاكم ياقائم مقام اومعامله رافسخ كند.
ماده 462 - اگرمبيع به شرط بواسطه فوت مشتري به ورثه اومنتقل شودحق فسخ بيع درمقابل ورثه به همان ترتيبي كه بوده است باقي خواهدبود.
ماده 463 - اگردربيع شرط معلوم شودكه قصدبايع حقيقت بيع نبوده است احكام بيع درآن مجري نخواهدبود.
غبن در لغت به مفهوم زيان به ديگري است [11] و غبن در لغت بمعني خدعه است [12] و يعني گول زدن و بازي دادن كسي ديگري را .
غبن در اصطلاح :
غبن در اصطلاح فقهی :.
« الغبن اصله الخديعه و هو اصطلاح الفقهاء تمليك ماله بما يزيد علي قيمته مع جهل الآخر » [13]
يعني : غبن اصلش خديعه است و در اصطلاح فقهي به مالكيت در آوردن مال است به قيمت ايكه از قيمت اصلي زياد باشد و همراه جهل طرف ديگر معامله باشد »
غبن در اصطلاح حقوقي :
به مفهوم عدم تعادل ميان مورد معامله و ارزش مقرره آن است مانند عدم تعادل ميان ثمن و مبيع
بخش سوم تعريف خيار غبن :
باتوجه به اين مطالب حال كه مفاهيم خيار و غبن را دانستيم بايد خيار غبن را تعريف كنيم :
«خيار غبن اختياري است كه قانون در اثر عدم تعادل ارزش معاوضه مبيع باثمن بمتضرر داده است كه مي تواند معامله را فسخ يا بهمان نحو قبول نمايد»
تعریفی دیگر:
«غبن در لغت به مفهوم زیان به دیگری و در اصطلاح حقوقی عدم تعادل میان مورد معامله و ارزش مقرره آن است»
و همچنین :
« غبن در لغت به معنای فریفتن و گول زدن آمده است در اصطلاح حقوقی عبارت است از زیانی که در اثر عدم تعادل بین عوض معامله و ارزشی که مورد معامله واقعاً دارا بوده به میزان فاحش به طرف معامله یعنی مغبون وارد شده است »
در قانون مدنی هم خیار غبن رادر ماده 416 اینگونه تعریف کرده است :
« هریک از متعاملین که در معامله غبن فاحش داشته باشد بعد از علم به غبن می تواند معامله را فسخ کند »
مقايسه تعريف ها :
قانون مدني از خيار غبن تعريفي نياورده است ودر تعاريف حقوق دانان از خيارغبن نيز تعريف هاي تقريباً يكساني شده است و اگر بخواهيم بين تعاريف حقوقدانان مقايسه اي به عمل آوريم نكته اي كه بتوان آن را امتياز تعريف ها به حساب آورد به دست نمي آيد . [18]
تا به اینجای بحث با مفاهیم ایکه در این تحقیق با آن سروکار داریم آشنا شدیم و در فصل بعد به اصل موضوع و بحث های اصلی پیرامون این مفاهیم پرداخته خواهد شد انشاءالله .

فصل دوم : انواع غبن و ویژگی های خیارغبن
بخش اول ویژگی های خیار غبن:
همانطور که گذشت قانون در مورد خیار غبن گفته است است :
« هریک از متعاملین که در معامله غبن فاحش داشته باشد بعد از علم به غبن می تواند معامله را فسخ کند » [19]
بنابر این تعریف و همچنین مفاهیم ایکه قبلاً و در فصل اول به توضیح آنها پرداختیم برای خیار غبن می توان ویژگی هائی برشمرد :
خیار غبن مختص یک طرف معامله نیست :
در ميان خيارات مندرج در قانون برخي از خيارات است كه تنها به يك طرف از معامله اختصاص دارد و براي طرف ديگر حق فسخ وجود ندارد مثلاً خيار تأخير ثمن مخصوص بايع است و يا خيار حيوان فقط به مشتري اختصاص دارد در مقابل خياراتي هم وجود دارد كه براي هردو طرف معامله و عقد خيار موجود است مثلاً در خيار مجلس در این مورد خیار غبن مختص یک طرف معامله نیست و شخص مغبون هرطرف که باشد با وجود شرائط مندرج در قانون برای او حق فسخ ایجاد می شود .
خیار غبن اختصاص به عقد بیع ندارد و در سایر عقود معین نیز حسب مقتضا و شرائط عقد ممکن است وجود داشته باشد مانند خیار غبن در اجاره که مورد اجاره با اجاره بهاء باهمدیگر سازگاری نداشته باشد .
خیار غبن در صورتی ثابت است که غبن فاحش باشد و توضیح بیشتر در این زمینه در جای خود خواهد آمد .
خیار غبن در معاملات وعقود معوض وجود دارد ولی در عقود غیر معوض بدلیل اینکه عوضین وجود ندارد غبنی قابل تصور نیست و خیار غبن وجود ندارد.


بخش دوم : انواع غبن :
غبن دو نوع است فاحش و غیر فاحش و البته گاهی قسم دیگری که غبن اَفحَش باشد را هم به این تقسیم اضافه می کنند :
غبن غیر فاحش :
در صورتیکه غبن عرفاً قابل مسامحه باشد غبن غیر فاحش است این ملاکی است که در قانون مدنی پیش بینی شده است :
« غبن در صورتی فاحش است که عرفاً قابل مسامحه نباشد» [20]
البته برای تشخیص اینکه چه مقداری در عرف قابل مسامحه است همیشه ممکن است اختلاف پیش بیاید این نوع از غبن خیار را بوجود نمی آورد .
غبن فاحش :
همانطوریکه از بیان قبل هم مشخص می شود غبن در صورتی فاحش است که عرفاً قابل مسامحه نباشد و البته همان اشکال قبلی در اینجا هم پابرجا است که ملاک تشخیص عرف چه است ؟ [21]
« ملاک ایجاد خیار فسخ وجود غبن فاحش است و معیار اساسی در فاحش بودن غبن همانطور که در ماده 417 اصلاحی قانون مدنی ذکر شده است عدم تعادل ارزش تاحدی که از نظر عرف قابل مسامحه و چشم پوشی نباشد .
توضیح آنکه ممکن است ارزش واقعی مال مورد معامله با آنچه که در عقد مورد توافق طرفین قرارگرفته است متفاوت باشد ولی صرف وجود تفاوت موجب ایجاد خیار فسخ نمی شود بلکه اگر تفاوت موجود به حدی باشد که عرف آن را موجب ضررفاحش طرف عقد تلقی نماید حق فسخ برای زیان دیده ایجاد می شود در ماده 417 قبل از اصلاح سال 1361 برای تشخیص فاحش بودن غبن ملاک حداقل خُمس (یک پنجم) قیمت تعیین شده بود وچنین مقرر گردیده بود که تفاوت کمتر از یک پنجم عرفاً قابل مسامحه می باشد ولی در اصلاحیه فوق ملاک مزبور حذف و تشخیص عرف جایگزین گردید به نظر می رسد اصلاح فوق منطقی بوده چراکه اگر ملاک کلی رجوع به عرف باشد تعیین میزان قطعی در قانون ضرورت ندارد به علاوه اگر تعیین فاحش بودن غبن به عرف واگذار گردد می توان در موارد مختلف با توجه به مقتضیات و شرائط گوناگون آن را مشخص نمود امروز دادگاه ها مسئله غبن فاحش را به کارشناس و خُبره ارجاع می دهند ضمناً اضافه می نماید که ملاک غبن فاحش قیمت مبیع در هنگام عقد است .
غبن افحش :
غبن افحش به صورتی اطلاق می شود که بيشتر از غبن فاحش و تفاوت به وضوح وروشني مشاهده شود
با این وجود در تقسیمات متعارف و معمول کتابهای حقوقی کمتر از غبن اَفحَش ذکری به میان آمده است.
در این فصل دانستیم که غبن چه ویژگی هائی دارد و همینطور دانستیم که غبن دارای چه انواعی است در فصل بعد کوشش می شود که احکام و شرائط خیار غبن بررسی شود انشاءالله .
فصل سوم : شرائط و احکام خیار غبن
شرائط خیار غبن دو نوع است آندسته از شروط که موجب اثبات خیار غبن می شود و شرائط ایکه موجب سقوط خیار غبن می شود :
بخش اول شرائط اثبات خیار غبن :
عدم تعادل بين قيمت ها :
لازم است كه اولاً غبن موجود باشد يعني بين قيمت معامله شده و قيمت اصلي تعادل نباشد وتفاوت قيمت وجود داشته باشد وگرنه از اول خيار غبن تصور ندارد امّا در اينكه اين عدم تعادل به چه ميزان باشد در جاي خود مورد بحث قرار خواهد گرفت .
جهل به قیمت اصلی
در صورتی خیار غبن ثابت است که شخص معامله کننده در هنگام معامله به قیمت اصلی جاهل باشد و نداند که قیمت اصلی به چه مقدار است :
« خیار غبن در صورتی موجود می شود که مغبون حین معامله جاهل به قیمت عادله مبیع در بازار باشد و اِلّا هرگاه عالم به قیمت عادله بوده ولی به جهتی از جهات به کمتر ا ز آن معامله نموده است طبق ماده 418 قانون مدنی خیار فسخ معامله را نخواهد داشت بنابراین هرگاه کسی در نتیجه اضطرار و پریشانی با علم به قیمت اصلی مال خودرا چندین برابر کمتر از قیمت بفروشد نمی تواند باستناد به خیار غبن بیع را فسخ نماید
در صورتي كه ادعا شود كه مغبون در حين معامله به قيمت اصلي آگاه بوده طرف مقابل بايد ثابت كند :
«دليل اينكه مغبون در هنگام عقد از قيمت واقعي اطلاع داشته است برعهده طرف مقابل مغبون است » .
فاحش بودن غبن :
گفته شد كه براي ثبوت خيار غبن بايد عدم تعادل بين قيمت اصلي و قيمت معامله شده موجود باشد ولي اين عدم تعادل كلي و مطلق است و شامل هر عدم تعادلي مي شود يا نه موضوع بحث اين قسمت این مطلب است :
در قانون مدني ماده 416 آمده است :
«هريك از متعاملين كه در معامله غبن فاحش داشته باشد بعد از علم به غبن مي تواند معامله را فسخ كند »
همانطور كه گذشت براي ايجاد خيار علاوه بر وجود عدم تعادل بين دوقيمت بايد مقدار غبن هم فاحش باشد در اينجا ناگزيريم كه ملاك فاحش بودن را بررسي كنيم :
ملاك فاحش بودن غبن :


در فقه امامیه :
در اين باب در مكاسب شيخ انصاري ملاك فاحش بودن غبن در يك سوم و يك چهارم قيمت را قبول دارد و در يك پنجم را بصورت مشكوك آورده ولي قبول آن را بعيد ندانسته است :
« الشرط كون التفاوت فاحشاً فالواحد بل الاثنان في العشرين لايوجب الغبن وحده عندنا ... والظاهر انّه لا اشكال في كون التفاوت بالثلث بل الربع فاحشاً نعم الاشكال في الخمس و لا يبعد دعوي عدم مسامحه الناس فيه كما سيجيء التصريح » [28] ( شرط ثبوت غبن تفاوت فاحش است و به صرف يك بيستم و بلكه دو بيستم ثابت نمي شود ... ظاهراً در فاحش بودن تفاوت در يك سوم و يك چهارم شكي نيست و شك در مورد يك پنجم است وبعيد نيست كه ادعاي نبود مسامحه عرف را بكنيم ) .
در قانون :
درتشخيص اينكه آيا غبن فاحش است يا نه در قانون مدني قبل از اصلاح و بعد از اصلاح در سال 1360 اختلاف وجود دارد در اينجا سعي مي كنيم كه هر دو ملاك را بياوريم :
الف : قانون مدني قبل از اصلاح :
در ماده 417 سابق دو ملاك براي فاحش بودن غبن پيش بيني شده بود :
ملاك يك پنجم :
« ماده 417 سابق قانون مدني ضابطه اجمالي از اختلاف قيمت و غبن را به اين ترتيب بيان مي كرد : - اگر غبن به مقدار يك پنجم قيمت يا بيشتر باشد فاحش است - ... مثلاً اگر شخصي كتابي را كه 75 تومان ارزش دارد به 100 تومان بخرد در اين معامله مغبون شده است زيرا اختلاف قيمت كه عبارت از بيست و پنج تومان است نسبت به مجموع يعني 100 تومان نسبت به يك چهارم است كه اين رقم بيش از يك پنجم قيمت است ولي اگر شخص همين كتاب را به مبلغ 80 تومان خريداري كند چون نسبت اختلاف قيمت يك شانزدهم است و از حد نصاب مذكور در ماده كمتر است ... به اين صورت خيار غبن ثابت نمي شود
نكته : بايد دانست كه منظور از يك پنجم چیست ؟
آیا منظور یک پنجم قیمت اصلی است یا یک پنجم قیمت ایکه معامله صورت گرفته است ؟
در اینجا دوبرداشت قابل تصور است :
• برداشت اول یک پنجم قیمت معامله شده : این برداشت را می توان براساس مثالی که در کتاب مدنی 6 دکتر شهیدی در بحث خیار غبن در صفحه 58 ذکر کرده استفاده کرد که مثال در بالا آمده بود .
• برداشت دوم یک پنجم قیمت اصلی : این برداشت را می توان براساس توضیح و مثالی که در کتاب مدنی دکتر امامی آمده است داشت :
« منظور از کلمه قیمت درماده بالا ارزش مبیع در بازار می باشد و هرگاه تفاوت مزبور بمقدار خمس ارزش یا بیشتر باشد فاحش است مثلاً دانشجوئی که کتابی را به 60ریال خریده ودر بازار ارزش (قیمت) آن 40
ریال است در این معامله مغبون شده ومقدار غبن او 20 ریال است چون نسبت بین 20 ریال غبن و 40 ریال قیمت نصف می باشد و آن بیش از خمس است غبن فاحش شناخته می شود و دانشجو حق فسخ معامله را دارد »
ملاك عرف :
در ادامه همان ماده 417 سابق ملاك ديگري را هم به ملاك قبلي اضافه نموده است :
«در كمتر از مقدار مزبور درصورتي غبن فاحش است كه عرفاً قابل مسامحه نباشد » در اين صورت حتي اگر مقدار تفاوت كمتر از يك پنجم باشد ولي عُرفاً قابل مسامحه نباشد خيار غبن براي مغبون ثابت است .



ب : قانون مدني بعد از اصلاح :
در قانون مدني بعد از اصلاحيه سال 1361 يكي از دو ملاك ها براي تشخيص مقدار غبن فاحش حذف گرديد و فقط ملاك تشخيص عرف باقي ماند در ماده 417 قانون مدني بعد از اصلاح مقرر گرديده است :
« غبن در صورتي فاحش است كه عرفا قابل مسامحه نباشد »
«به نظر مي رسد كه اصلاحيه فوق منطقي بوده چراكه اگر ملاك كلي رجوع به عرف باشد تعيين ميزان قطعي در قانون ضرورت ندارد به علاوه اگر تعيين فاحش بودن غبن به عرف واگذار گردد مي توان در موارد مختلف با توجه به مقتضيات و شرائط گوناگون آن را مشخص نمود امروزه دادگاه ها مسئله غبن فاحش را به كارشناس و خُبره ارجاع مي دهند ضمناً اضافه مي نمايد كه ملاك غبن فاحش قيمت مبيع هنگام انعقاد عقد است».
چند نكته :
نكته1- :اينكه جناب آقاي مهدي شهيدي اين اصلاحيه را منطقي دانسته اند ظاهراً زياد هم منطقي به نظر نمي رسد زيرا :
اگر ملاك را به دست عرف بدهيم ممكن است كه اختلاف عرف ها پيش بيايد وظابطه را از دست خارج كند و شايد بهتر باشد كه ملاك هم عرف باشد و هم يك پنجم مثلا يا هر مقدار و بطور كلي مقدار كه در صورتيكه مقدار مورد نظر موجود نشد به عرف مراجعه شود كه شايد همين نظر قانون قبل از اصلاح هم بوده باشد .
نكته2- در كتاب حقوق مدني 6 دكتر شهيدي و همچنين مدني 6 عباس خواجه پيري تاريخ اصلاح ماده فوق را 8/10/1361 ذكر نموده است ولي در قانون مدني تاريخ اصلاح مذكور را 14/8 /1370 ذكر نموده است كه اين دو تاريخ باهم اختلاف دارند .


بخش دوم شرائط سقوط خيار غبن :
تأخير در اجراي خيار :
خيار غبن يك خيار فوري است و بايد بعد از علم به آن ، آنرا اجرا كرد وتأخير موجب سقوط خيار غبن مي شود ماده 420 قانون مدني مقرر مي دارد :
« خيار غبن بعد از علم به آن فوري است »
ولي تا چه زماني بايد اين خيار را اجرا كند ؟ به عبارت دیگر مهلت اجرای آن تا چه زمانی است ؟
«خيار غبن از خيارات فوري است و مغبون بعد از آگاهي از غبن مي بايست ظرف مدت معقولي كه از نظر عرف مغاير با فورّيت نباشد اقدام به اعمال خيار نمايد و گذشت زمان باوصف آگاهي از غبن موجب سقوط خيار غبن مي گردد» .
شيخ انصاري در مكاسب آورده :
« اختلف اصحابنا في كون هذا الخيار علي الفور او التراخي علي قولين :...» ( اصحاب ما در اينكه آيا اين خيار-غبن- فوري است يا نه اختلاف كرده اند ).
كه در ادامه بعد از بحث هاي فراوان و استدلال هاي آن قائل به فوريت خيار غبن مي شوند ولي مي فرمايند كه اين فوريت بايد طوري باشد كه موجب ضرر نشود اگر ادعاي جهل به خيار شد بهتر است كه قبول شود .
اِسقاط ضمن عقد :
مي توان در ضمن عقد سقوط خيار غبن را مانند ساير خيارات شرط كرد :
«خيار غبن را مي توان ضمن عقد ساقط نمود ولي اگر مغبون بتواند اثبات كند كه منظور از اِسقاط غبن تفاوت قيمت تاحد مشخصي بوده در حالي كه تفاوت ارزش بيش از حد مورد نظر مي باشد خيار غبن دوباره براي او ايجاد مي گردد

نكته :
در صورتي كه خيار غبن به ميزان فاحش هنگام عقد ساقط شود و پس از معامله معلوم شود كه غبن افحش بود مغبون حق فسخ معامله را خواهد داشت به اين دليل در دفاتر اسناد رسمي هنگام ثبت معاملات به منظور مسدود كردن هرگونه راهي جهت انحلال به روش گذشته قيد مي شود با اِسقاط كافه اختيارات ولو خيار غبن فاحشاً كان او افحش .
علم به قيمت اصلي هنگام معامله :
بديهي است چنانچه مغبون در حين عقد از ارزش واقعي مال مطلع باشد ادعاي غبن او پس از معامله قابل پذيرش نيست :
« در صورتي كه مغبون هنگام معامله از قيمت مورد معامله باخبر بوده و با اين حال معامله كرده خيار غبن نخواهد داشت زيرا با آگاهي برقيمت حقيقي مورد معامله خود اقدام به ضرر خويش كرده و غبن در اين مورد منتفي است
در همين مورد ماده 418 قانون مدني مقررمي دارد كه :
« اگر مغبون در حين معامله ، عالم به قيمت عادله بوده است خيار فسخ نخواهد داشت » .
در خیار تبعض صفقه
ماده
۴۴۱
خیار تبعض صفقه وقتی حاصل می‌شود که عقد بیع نسبت به بعض مبیع به جهتی از جهات باطل باشد در این صورت مشتری حق خواهد داشت بیع را فسخ نماید یا به نسبت قسمتی که بیع واقع شده است قبول کند و نسبت به قسمتی که بیع باطل بوده است ثمن را استرداد کند.
ماده
۴۴۲
در مورد تبعض صفقه قسمتی از ثمن که باید به مشتری برگردد به طریق ذیل حساب می‌شود:
آن قسمت از مبیع که به ملکیت مشتری قرار گرفته منفرداً قیمت می‌شود و هر نسبتی که بین قیمت مزبور و قیمتی که مجموع مبیع در حال اجتماع دارد پیدا شود به همان نسبت از ثمن را بایع نگاه داشته و بقیه را باید به مشتری رد نماید.
ماده
۴۴۳
تبعض صفقه وقتی موجب خیار است که مشتری در حین معامله عالم به آن نباشد ولی در هر حال ثمن تقسیط می‌شود.
 
[ شنبه 26 اسفند 1391برچسب:خیارات, ] [ 20:13 ] [ مالك رجب پور ]

 

ثبت اسناد و املاك را بهتر بشناسيم
 
 
بطورکلی همانگونه که ازنام این نهاد قانونی که زیرمجموعه قوه محترم قضائیـــه می باشـد مشخص گردیده، کلیه امورمربوط به ثبت اسناد واملاک کشور از وظایف این اداره میباشــــــد عمده اموری که دراین نهاد انجام میگردد و متقاضیـان مختلـــــف برای انجام این موارد بـــــــه اداره ثبت اسناد واملاک مراجعه می نمایند درذیــل بـــــــه تفکیک اعلام میگردد و درخاتمــــــه برای آشنائی با چگونگی انجام کارهــا در این اداره فرمهای درخواست تعدادی از اموری کــــه درشرح وظایف ثبت اسناد واملاک بــوده و مورد نیاز متقاضان می باشد جهت راهنمایی اعلام میگردد.

عمده اموری که انجام آن درعهده اداره ثبت بشرح ذیل می باشد:
  1. صدوراسناد ملکی
  2. تعویض اسناد مالکیت که به دلائل مختلف ازانتفاع ساقط گردیده است ماننــــد: ریختن جوهرروی مندرجات سند، آب ریختگی روی سند و...
  3. صدور متمم الصاقی سند مالکیت بدلیل پرشدن ستونها
  4. درخواست نقشه ثبتی
  5. درخواست اجرای ماده 45 (در مواردیکه دراثرتعریض گذر، متراژ ملک تغیر میابد، متــراژ مندرج در سند نیز میبایستی تغییر یابد) این ماده قانونی ناظر بر مطلب فوق میباشـــد
  6. درخواست اصلاح حدود اربعه (در مواردیکه ملک مجاور بدلیل طرحهای شهری تبدیل به گذر میگردد، مندرجات حدود اربعه میبایستی تغییر یابد)
  7. اجرای ماده 147 و148 (درموارد بخصوص، سند مالکیت رسمی برای مبایعه نامه های قبل از سال 1370 خورشیدی صادر میگردد) بدیهی است برای اعمال ایــــــن قانــــــون شرایط ویژه ومختلفی میبایستی رعایت گردد.
  8. اجرای ماده 149 (اجرای این ماده زمانی مورد نیاز میباشد که مندرجات سند مالکیــــت بهر دلیل با وضـع موجود تطبیق نمی نماید )
  9. انجام افراز املاک مشاع
  10. نصب مجدد سرب پلمب روی جلد سند مالکیت
  11. انجام ثبت املاک با هر نوع کاربری
  12. آگهی تحدید حدود اختصاصی
  13. انجام صدور سند ملکیت
  14. تبدیل سند مالکیت افراد متوفی به نام وراث قانونی (صدور سند مالکیت وراث قانونی)
  15. انجام صدور صورتمجلس تفکیکی برای املاکی که پایانکار ساختمان بـرای آنها صـــــادر گردیده است
  16. صدور سند مالکیت براساس تنظیم تقسیم نامه
  17. تبدیل اسناد مالکیت مشاعی به یک جلد سند
  18. انجام تمامي امور ثبت شركتها ومالكيتهاي صنعتي
  19. اجراي اسناد رسمي لازم اجرا’
برای انجام کارهای فوق میبایستی فرمهای درخواست مربوطه را تکمیل نمــود در ذیل نمونه فرمهای درخواست ،جهت سهولت کاربران ایران فایل مکتوب وارائـــــــه میگــــــردد تا شـــــما عزیزان در زمان مراجعه به اداره ثبت در زمان انجام امور صرفــــــــه جویی نمائید.



فرم 1 - درخواست ثبت ملک
ریاست محترم اداره ثبت ....
احتراما نظر به اینکه .... دانگ مشاع از شش دانگ پلاک .... واقع در .... تا کنـــــــون قبـــول تقاضای ثبت نشده و اینجانب مالکیت و تصرفات لازم را دارم علیهذا به پیوست مدارک ذیــل تقدیم می گردد مستدعی است نسبت به قبول تقاضای ثبت آن اقـــدام فرمائید.
1.فتوکپی مصدق قولنامه
2.استشهادیه محلی

فرم 2 - آگهی تحدید حدود اختصاصی
ریاست محترم اداره ثبت ....
احتراما نظر به اینکه تحدید حدود عمومی پلاک .... متعلق به اینجانب .... به جهت عدم حضور مالک در موعد مقرر انجام نیافته علیهذا مستدعی است در حــــــــدود مقررات به هزینـــــــــه اینـجانب نسبت بــه تـحدید حدود اختصاصی اقدام فرمایند.
 

فرم 3 - درخواست سند مالکیت به نام خریدار
ریاست محترم اداره ثبت .............
احتراما با تقدیم فتوکپی سند خریداری (بنچاق) و اصل خلاصه معامله شماره .... دفتر خانه .... از پلاک ثبتی .... خواهشمند است دستور فرمائید سند مالکیت بنام اینجانب .... صادر فرمائید.
 

فرم 4 - صدور سند مالکیت وارث
ریاست محترم اداره ثبت ....
احتراما نظر به اینکه مالک پلاک .... مرحوم شده و اینجانبان وارث قانونی هستیـــم علیهذا به پیوست اصل سند مالکیت و فتوکپی مص
ـــــدق دادنامــــــه حصر وراثت و گواهی اداره دارایی تقدیم می گردد
خواهشمند است نسبت به صدور سند مالکیت جدید به نام اینجانبان ….
....... اقدام فرمائید.


فرم 5 - صدور سند مالکیت بر اساس تنظیم تقسیم نامه
ریاست محترم اداره ثبت ....
احتراما با تقدیم یک نسخه تقسیم نامه شماره ... تنظیمی در دفتر خانه .... تهران و سنـــــد مالکیت قدیم مربوط به تقسیم پلاک ... بین اینجانبان مالکین مشاعی ,خواهشمند اســـــــت دستور فرمائید اسناد مالکیت جدید بر اساس تقسیم نامه فـــوق صادر گردید.


فرم 6 - تبدیل اسناد مالکیت مشاعی به یک جلد
ریاست محترم اداره ثبت ...
احتراما نظر به اینکه اسناد مالکیت پلاک .... به صورت مشاعی صادر شده و شش دانگ بـه اینجانب تعلق دارد علیهذا به پیوست عین ... جلد سند مالکیت مشاعــــی تقدیم میگـــــردد خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به صدور سند مالکیت جدید اقدام فرمائید.


فرم 7 - درخواست سند تجمیعی
ریاست محترم اداره ثبت ....
احتراما چون شش دانگ پلاکهای ..... و...... متعلق به اینجانب ............. در محل تجمیع و به صورت واحد در آمده علیهذا به پیوست اسناد مالکیت اولیه تقدیم مــــــــــی گردد خواهشمند است دستور فرمائید سند مالکیت تجمیعی صادر گردد.


فرم 8 - تعویض سند غیر قابل استفاده ,سوخته ,فرسوده ,آب ریختگی
ریاست محترم اداره ثبت ....
احتراما نظر به اینکه سند مالکیت پلاک .... متعلق به اینجانب .... به جهت سوختگی .......... فرسودگی .... ,آب ریختگی .... , غیر قابل استفاده بوده علیهذا به پیوست عین سند مالکیت تقدیم می گردد خواهشمند است دستور فرمائید سند مالکیت جدیــــد صادرگردد .


فرم 9 - صدور سند مالکیت المثنی
ریاست محترم اداره ثبت ....
احتراما نظر به اینکه سند مالکیت پلاک .... متعلق به اینجانب به علت ...... مفقـــــود گردیده علیهذا با تقدیم فرم لازم خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به صـدور سند مالکیـــــــت المثنی اقدام گردد.
 

فرم 10 - سند مالکیت متمم الصاقی
ریاست محترم اداره ثبت ....
احتراما نظر به اینکه ستون نقل و انتقالات سند مالکیت پلاک ..... متعلق به اینجانب ...... پر شده علیهذا به پیوست عین سند مالکیت تقدیم می گردد خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به الصاق سند متمم اقدام فرمائید
 

فرم 11 - درخواست نقشه ثبتی
ریاست محترم اداره ثبت ....
احتراما نظر به اینکه اینجانب ........ مالک پلاک ........... نیاز به نقشه ثبتی دارم علیهــــــذا خواهشمند است دستور فرمائید طبق مقررات نسبت به ارائه نقشه ثبتی اقـــدام فرمائید
 

فرم 12 - اجرای ماده 45 آئیننامه قانون ثبت
ریاست محترم اداره ثبت ...
احتراما نظر به اینکه قسمتی از پلاک .... متعلق به اینجانب .... بر اثر تعریض کوچه داخل در شارع گردیده علیهذا ضمن تقدیم سند اولیه مستدعی است نسبت ب
ـــــه اصلاح و صــــــدور سند مالکیت جدید اقدام فرمائید.
 

فرم 13 - اصلاح حد به کوچه
ریاست محترم اداره ثبت ....
احتراما نظر به اینکه حد .... پلاک .... متعلق به اینجانب .... طبق سند به مجاور محدود بوده و فعلا به کوچه .... محدود است علیهذا مستدعی است نسبت به اصلاح حد مذکور اقـــــدام فرمائید
 

فرم 14 - اصلاح حدود طبق ماده 149 قانون ثبت
ریاست محترم اداره ثبت ...
احتراما نظر به اینکه حد .... پلاک .... متعلق به اینجانب .... با محل مطابق نبوده و اضافـــــه مساحت دارد علیهذا مستدعی است با اعزام نماینده و نقشه بردار نسبت به اصلاح ســـــند مالکیت طبق وضع موجود در محل اقدام گردد.
 

فرم 15 - افراز املاک مشاع
ریاست محترم اداره ثبت ....
احتراما نظر به اینـکه اینجانب .... به صورت مشاعـی در شش دانگ پلاک ....
......... مالکـیت رسـمی دارم به جهت عـدم دسترسی به سایر شرکاء تفکیک ملک مقدور نبوده علیهذا بــــا اعلام نام و آدرس مالکین مشاعی به شرح ذیل خواهشمند است دستور فرمائید نسبت بـه افراز سهم اینجانب اقدام گردد.
 

فرم 16 - نصب مجدد سرب پلمپ سند مالکیت
ریاست محترم اداره ثبت ....
احتراما چون سرب پلپ سند مالکیت پلاک .......... مربوط به اینجانب ........... مفقود گردیده خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به سرب پلمپ جدید اقدام گردد
 
 
فرم17- تقاضاي ثبت شركت يا موسسه
رياست محترم اداره ثبت ....
 
احتراما" اینجانب ............... و شرکاء قصد تاسیس شرکت ............ با عنوان (یکی از هفت نوع شرکتی که در قانون تجارت آمده) را با اسامی پیشنهادی ذیل را داریم خواهشمنداست دستورات لازم را صادر فرمائید.
 
فرم18- تقاضاي صدور اجراء چک برگشتی وقبوض اقساطی ومهریه ونیز اسناد رهنـــــــــی وشرطی.چون این اوراق اوراق بهاء دار میباشنـــــد میبایست از طــــریق حسابداری ونیـــــز دفاتر ازدواج و طلاق و نیزدفاتر اسناد رسمی تهیه گردند

[ دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:ثبت اسناد, ] [ 22:30 ] [ مالك رجب پور ]
گفت و گوي كيهان با حجت الاسلام محمد صحتي سردرودي / نويسنده عاشورا پژوه امام حسين (ع)، محور وحدت شيعه و سني 


    فرا رسيدن اربعين حسيني بار ديگر بستر مناسبي را فراهم كرد تا پيرامون موضوع مهم تحريف زدايي از چهره تابناك حادثه عاشورا و ضرورت تبيين محكمات آن و نيز نحوه استفاده از پتانسيل عظيم اين واقعه جاويد براي ايجاد همدلي و وحدت ميان مسلمانان در سراسر جهان با حجت الاسلام محمد صحتي سردرودي به گفت و گو بپردازيم.
    حجت الاسلام سردرودي در طي ساليان متمادي تحقيقات گسترده و ارزشمندي پيرامون تحريفات عاشورا به عمل آورده و حاصل آن تاليف چندين جلد كتاب بوده است كه از جمله آنها كتاب «عاشورا پژوهي و تحريف شناسي عاشورا» در 2 جلد است كه به عنوان پژوهش برتر سال از سوي انجمن دين پژوهان برگزيده شده است. همچنين كتاب «غديريه هاي فارسي» وي در سال 79 به عنوان كتاب سال ولايت انتخاب گرديد.
    وي هم اكنون از پژوهشگران كتابخانه مرحوم آيت الله مرعشي نجفي مي باشد. اينك متن گفت و گو از نظر خوانندگان عزيز مي گذرد.
    ¤ اكنون كه در آستانه اربعين حسيني قرار داريم مايلم به عنوان اولين سؤال درباره جايگاه و اهميت و تأكيدات فراوان بر اربعين و عدد چهل در فرهنگ ديني توضيح دهيد.
    - در رابطه با اربعين حرف و حديث زياد است مسلما رمز و رازي در اين واژه وجود دارد. اربعين واژه اي است كه در متون ديني ما و بخصوص قرآن و در حيطه هاي مختلف كارآيي دارد مثلا مناجات حضرت موسي در قرآن در چهل روز تكميل شده (سوره اعراف، آيه 142)، در عرفان، در ديوان حافظ، در احاديث بسيار درباره جايگاه و تقدس عدد چهل سخن فراوان به ميان آمده است از جمله: «اگر كسي 40 شبانه روز براي خدا اخلاص بورزد، چشمه هاي حكمت از قلبش بر زبانش جاري مي شود.»
    به قول حافظ:
    كه اي صوفي شراب آن گه شود صاف
    كه در شيشه بماند اربعيني
    ¤ درخصوص اربعين حسيني و فلسفه شكل گيري آن بفرمائيد و اينكه از چه زماني اربعين آن حضرت مطرح شد و چرا براي پيامبر و ساير ائمه(ع) مسئله اربعين مطرح نشده و تنها اين موضوع براي امام حسين(ع) وارد گشته است؟
    - در متون روايي و حديثي درباره اربعين شهادت امام حسين و مخصوصا زيارت اربعين تأكيد زياد شده تا آنجا كه گفته اند از علائم مومن زيارت اربعين امام حسين(ع) است.
    متن زيارتنامه اربعين بسيار پربار و آموزنده است، حتي در جايي در باره اهداف امام حسين عليه السلام و شهادتش در زيارت اربعين مي گويد: «امام حسين عليه السلام جان و خونش را در راه خدا داد تا بندگان خدا را از جهالت و ناداني، و حيرت گمراهي نجات دهد.»
    روز چهلم براي امام حسين با زيارت جابرابن عبدالله انصاري صحابي پرآوازه پيامبر(ص) كه به همراه دانشمند معروف عطيه عوفي كه از محدثين و تابعين به نام بوده شكل گرفته است. اين دو بزرگوار روز چهلم شهادت امام حسين(ع) سر مزار حضرت مي رسند و زيارت امام را به جا مي آورند از آن روز اين اربعين به عاشورا مرتبط شد.
    ¤ اما در برخي نقل ها وارد شده كه علت شكل گيري اربعين به خاطر بازگشت اسراي اهل بيت به كربلا پس از چهل روز و عبور آنان از كنار مزار شهدا بوده، آيا چنين استدلالي صحيح است؟
    - خير اين ممكن نيست. اين رويداد با وقايع تاريخي كه در شام و كوفه و عراق اتفاق افتاد سازگاري ندارد، خانواده شهيدان كربلا، بيش از 45 روز فقط در خرابه شام زنداني بودند، سال اول در عرض چهل روز اين همه اتفاقات و رفت و آمدها محال است كه صورت گيرد، محال است كه در سال اول خانواده امام حسين(ع) در خلال چهل روز مسير طولاني كربلا، كوفه و شام را طي كنند و سپس به سر مزار آن حضرت در كربلا بازگردند.
    در تاريخ و متن هاي روايي حتي آن متن هايي كه زيارت اربعين را نقل كرده اند گفته نشده كه خاندان امام در سال اول روز اربعين بر سر قبر امام رسيدند. تنها يك نفر آن هم سيدبن طاووس در لهوف چنين حرفي زده بود اما همان سيدبن طاووس با گذشت زمان و در كتابي كه بعدها با عنوان مصباح الزائر و اقبال الاعمال كه كتابي معتبرتر از لهوف است نوشته در آنجا سخن قبلي خود در لهوف را پس گرفته و گفته كه رسيدن خانواده امام در روز اربعين سال اول به كربلا ممكن نيست و بعيد است.
    حال اگر بعدها كساني پيدا شده اند و اين حرف را پي گرفته اند و گفته اند كه اين رويداد در همان سال اول بوده است، راه به جايي نبرده اند كه ما همه را به دقت مطالعه كرده ايم.
    ¤ با توجه به اينكه حضرتعالي در مورد تحريفات واقعه كربلا تحقيقات وسيعي انجام داده ايد بفرمائيد چه انگيزه هايي شما را به تحقيق در اين خصوص سوق داد؟
    - عاشورا و امام حسين محدود به يك قوم و ملت و كشور و مذهبي نمي شود. عاشورا ميدان تعارض اخلاق با غيراخلاق و انسانيت با توحش است. در عاشورا، انبياء در يك صفند و اشقياء در يك صف ديگر، عاشورا نماد نزاع حق و باطل است. در اين نزاع كه هميشه بوده و خواهد بود، امام حسين و اصحاب او رفتار، كردار و گفتاري دارند كه براي هركس كه جانب دار حق است لازم است امام حسين را در اين نزاع بشناسد و به عنوان پيشوا از او بياموزد.
    اما در مورد انگيزه ها بايد گفت ما در شرايطي بوديم كه از روز اول زندگي با نام امام حسين(ع) بزرگ شديم، شايد شش سالم بود كه هم سالان خودم را جمع مي كردم و به نام امام حسين هيئت راه مي انداختم، از آن سال اشعار عاشورايي را حفظ كردم بعد كم كم به مساجد و هيئت ها راه يافتم و جواني و نوجواني خود را به همين طريق گذراندم. پس از ورود به حوزه و پايان تحصيلات، از سال 70 وارد حيطه تحقيق و نويسندگي شدم، در آن زمان با خود انديشيدم كه بيشترين بخش عمرم، درراه امام حسين(ع) و عاشورا بوده است و لذا با خود گفتم كاري انجام دهم كه بيشترين سرمايه ام در آن كار بوده، و لذا از 12 سال پيش قدم در عرصه تحقيق در مورد امام حسين(ع) گذاشتم. دليل ديگر اين انتخاب اين بود كه امام حسين(ع) شخصيتي است كه هر انساني در هر ملت و قوم و آئيني طالب است كه از او بيشتر بشنود و بخواند.
    امام حسين جاذبه اش روز به روز بيشتر و بيشتر مي شود و لذا اين انگيزه اي شد تا به اين تقاضا پاسخ بدهم. درخصوص تحريفات هم بايد بگويم من وقتي وارد حيطه حماسه عاشورا شدم ديدم كه اين حيطه نياز به غربال كردن دارد، چرا كه در عرض 13 قرن گذشته چيزهايي به فرهنگ و ادبيات و تاريخ و احاديث و اخبار و روايات عاشورا اضافه شده و حتي اين افزوده ها در جاهايي در محكمات عاشورا غلبه كرده است و براي اينكه به حقايق و محكمات زندگي امام دست بيابم لازم بود غربالي صورت گيرد، لذا شروع به تهذيب اخبار، تاريخ و احاديث عاشورا كردم و در اين يكي دو سال كم كم وارد فرهنگ عاشورا شده ام.
    ¤ تاكنون چه آثار و تأليفاتي در زمينه تحريفات عاشورا به رشته تحرير درآورده ايد؟
    - تا آنجا كه به خاطر دارم تاكنون هشت كتاب درباره عاشورا و امام حسين(ع) منتشر كرده ام به نام هاي: سيماي كربلا حريم حريت، چهل حديث كربلا، شهيد فاتح در آينه انديشه، مقتل الحسين به روايت شيخ صدوق، تحريف شناسي عاشورا و عاشوراپژوهي با رويكردي بر تحريف شناسي تاريخ امام حسين(ع). قبل از آن هم كتابي داشتم به زبان آذري با عنوان عاشورا عشقينده و امسال هم برگزيده عاشوراپژوهي با مقاله مستقل منتشر نشده اي با عنوان افراط و تفريط در عاشوراپژوهي منتشر شده است.
    ¤بازخورد و تأثيرات اين تأليفات را چگونه ديديد و چقدر در زمينه تحريف زدايي از حادثه كربلا و فرهنگ عاشورا مؤثر بود؟
    - عموماً خوب بود، شايد بيشتر از انتظار هم بود و بازخوردهاي مثبت داشت حتي در نقدهايي كه براي كتاب عاشوراپژوهي نوشته شد، بيشتر ستايش بود تا نقد و در آنها بر لزوم انجام اين كار تأكيد شده بود. الحمدالله تأثيرهاي عملي هم در زمينه تحريف زدايي داشته است بطور مثال تا قبل از انتشار كارهاي ما، شعارهايي وجود داشت كه در ماه محرم و صفر مطرح مي شد و عده اي تصور مي كردند اين شعارها حديث هستند، و اغلب در رسانه هاي عمومي و وسايل ارتباط جمعي مورد استفاده قرار مي گرفت، اما پس از انتشار اين كتابها چندان خبري از آنها نيست، بايد اضافه كنم كتاب عاشوراپژوهي يك فصلي دارد تحت عنوان «اشعاري كه حديث شده اند» چون برخي از شعرها يك مصرعي از اشعار شعراي عرب هستند كه در فرهنگ ما آمده و حديث تلقي شده اند و خيلي هم جا افتاده است، تا جايي كه حتي بعضي وقتها مي بينيد محرم كه مي آيد، بعضي از روزنامه ها حتي در صفحه اول اين اشعار را به عنوان حديث از زبان امام حسين(ع) يا از زبان امام صادق(ع) نقل كرده و منتشر مي كنند در حالي كه اصلا اين حديث نيست، اين شعري است كه يك شاعر عربي گفته و اين شعر خيلي معروف است و همه شما هم شنيده ايد «كل يوم عاشورا كل ارض كربلا» اين را از زبان امام صادق(ع) نقل مي كنند و نظير آن است شعر ديگري از احمد شوقي از شعراي مصري كه مي گويد: «قف دون رأيك في الحياه مجاهداً ان الحياه عقيده و جهاد» عده اي مصرع دوم را حديث مي پندارند و به عنوان حديث از زبان امام حسين(ع) نقل مي كنند يا مورد سوم يك شعري است از ابوالحب هويزي حائري در ديوانش هم آمده يك بيتي از يك قصيده اي كه مي گويد «ان كان دين محمد لم يستقم الا بقتلي فياسيوف خذيني» اين هم تنها يك بيت شعر از يك قصيده است.
    ¤ به نظر جناب عالي آيا در ميان علما و خواص جامعه، عزم و اراده جدي براي پالايش مراسم عزاداري و سوگواري و فرهنگ عاشورا وجود دارد؟
    - بله اين عزم و اراده وجود دارد. پس از نشر آثار ما از دوستان و آشنايان كساني بودند كه به اين كارها اقبال نشان دادند و آنها هم مصمم شدند دنبال اين كار را بگيرند و چندين كتاب هم منتشر كردند.
    ¤ در اينجا چون مجال بحث به نحو مبسوط پيرامون تحريفات عاشورا نيست لطفاً بفرمائيد چه كتب و منابعي اعم از مقاتل صحيح و يا كتابهاي معتبر ديگري وجود دارد كه مي توان فرهنگ تحريف نشده عاشورا و حادثه كربلا را از آنها دريافت كرد؟
    - هيچ كتابي را جز قرآن صددرصد نمي توان تأييد كرد مگر صحيفه سجاديه كه از نظر سند هيچ جاي خدشه ندارد، و اين انتظار كه يك كتاب مطلقاً صحيح باشد انتظار بجايي نيست، اما اگر بخواهيم منابع نسبتاً صحيح را معرفي كنيم مي توان از مقتل الحسين به روايت شيخ صدوق نام برد كه شامل دويست و اندي حديث از زبان ائمه(ع) است و به عبارت ديگر مي توان گفت عاشورا به روايت 14 معصوم است، اين كتاب چند قرن پيش از لهوف سيدبن طاووس نوشته شده و شيخ صدوق با سه چهار واسطه، اخبار را از كساني نقل مي كند كه عاشورا را ديده اند و من معتبرترين كتاب را مقتل شيخ صدوق مي دانم و سپس روايت ابومخنف از عاشورا است كه قسمت هايي از آن در تاريخ طبري آمده است و ديگر كتاب لهوف سيدبن طاووس است و براي مطالعه عموم مردم، كتاب پيشواي شهيدان از مرحوم آيت الله سيدرضا صدر توصيه مي شود.
    ¤درخصوص تحريفات عاشورا به نظر جنابعالي چه راهكارها و اقدامات ايجابي و سلبي بايد انجام گيرد تا به نحو مطلوب فرهنگ عاشورايي از تحريفات پالايش شود؟
    -اين درد، درمان هم دارد. بايد محكمات عاشورا از تحريفات آن مشخص شود. الحمدلله تا حدودي اين كار شده اما براي اين كه اين كار با دقت كامل تري پيش رود و در آينده تحريفات جديدي توليد نشود پيشنهادات متعددي مي توان ارائه داد، موثرترين پيشنهاد اين است كه ما به جاي مخاطب قراردادن مداحان براي تحريف زدايي و به جاي ناليدن و انتقاد از روضه خوانها، به سراغ مؤلفان، نويسندگان و محققان برويم. من در زمينه كتاب شناسي عاشورا مطالعات و كار زيادي انجام داده ام و به اين نتيجه رسيده ام كه بيشتر كتابهاي نوشته شده درباره امام حسين و عاشورا، علمي نيستند و شرايط تاليف و پيش شرطهاي تحقيق را ندارند. درد ما اين است كه نه تنها در عاشورا پژوهي بلكه در زمينه هاي ديگر هم كارها، تخصصي پيش نمي روند. مخصوصا در مورد امام حسين(ع) و عاشورا كه چون جاذبه و طرفدار زيادي دارد هركس از هركجا برخيزد درباره عاشورا كتاب مي نويسد. مثلا كسي كه 40 يا 50 سال در زمينه اي كار كرده و تخصص پيدا نموده مي آيد و در مورد عاشورا هم كتاب مي نويسد در حالي كه آن تخصصش هيچ ربطي به امام حسين(ع) ندارد. وقتي با او صحبت مي كنيد مي بينيد درك درستي از عاشورا ندارد و هيچ معلومات و محفوظاتي درباره عاشورا ندارد اما به خاطر درخواست ناشري از او، ايشان هم اين كار را كرده است. تخصصي كارنكردن، يك مشكل است و اين باعث ازدياد تحريفات مي شود و دنبال پول و ماديات بودن برخي ناشران و متأسفانه برخي نويسندگان، درد ديگري است، اين گونه دكان درست كردن اصلا، خوب نيست الان كه عصر رايانه و چاپ سريع كتاب است عده اي كتابهايي درباره امام حسين(ع) منتشر مي كنند كه حتي ارزش يك بار خواندن هم ندارد حتي آدمي براي وقت صرف شده براي خواندن فهرست اين گونه كتابها هم تاسف مي خورد. من خواهشم اين است كارها تخصصي باشد، پژوهشگراني كه مي خواهند در رابطه با عاشورا كار كنند با احتياط قلم بزنند و به مشهورات استناد نكنند و با تكيه بر حرفهايي كه از كودكي شنيده اند كتاب ننويسند: «رب مشهور لااصل له» اي بسا چيزهاي مشهور و معروفي كه از اساس بي ريشه اند.
    اكثر كتابهايي كه براي امام حسين(ع) نوشته مي شود براساس همان مشهورات و شنيده هايي است كه از كودكي در هيئتها و محافل شنيده شده است. شكل بدتر اينكه بعضي ها از سرخوش خيالي يا ساده لوحي يا پاك دلي كتاب هايي نوشته اند يا سخنراني هايي داشته اند كه منتشر شده است وقتي به آنها مي گويي فلان چيز كه گفته اي يا نوشته اي تحريفي است و اصل و اساس ندارد و صد دليل هم مي آوريد باز از آن تحريف دست بر نمي دارد. براي اين كه كتابشان با آن تحريف ها منتشر شده است. برخي از آنها هستند كه البته در جلسه خصوصي قبول مي كنند اما در موقع انتشار كتابشان آن را مجددا مي آورند. تو گويي از اصلاح كتابشان مي ترسند در حالي كه فكر انسان هميشه در حال تحول و تكامل است و بقول استاد مرحوم علامه جعفري كه مي گفت تا زماني كه آخرين نفر از اولاد آدم به دنيا نيايد و آخرين نظريه اش را نگويد نمي توان گفت سخن تمام است. براي تكميل انديشه ها و يافته هاي ذهني راه باز است و ما نبايد در گذشته هاي خودمان بمانيم.
    اما درخصوص راهكارها و اقدامات لازم براي پالايش عاشورا از تحريفات بايد گفت كه يك راه كار اين است موسساتي براي عاشوراپژوهي تاسيس شود. ما در دنيا كتابخانه تخصصي عاشورا و امام حسين(ع) نداريم. اين همه شبكه ماهواره اي و تلويزيوني هست اما يك شبكه الحسين يا عاشورا نداريم و خواص به صورت خاص به عاشورا نمي پردازند. خواص براي جلوگيري از تحريفات عاشورا بايد اقدام بكنند. عاشورا سمبل تشيع علوي است، عاشورا نماد عرفان است و اوج عرفان را با رفتار امام حسين(ع) در عاشورا مي توان جستجو كرد چرا عرفاي ما فصوص الحسينيه و عاشورائيه تدوين نمي كنند كه در آن فص حسينيه فص عباسيه، فص زينبيه فص اكبريه فص قاسميه، بريريه، مسلميه، قاسميه و حبيبيه باشد؟ نظير فصوص الحكم، يك فصوص الحسيني هم لازم است كه نوشته شود.
    ¤ به نظر جنابعالي حادثه كربلا و عاشورا آيا اين ظرفيت و پتانسيل را دارد كه در پرتو آن بتوان وحدت ميان شيعه و سني را در جهان اسلام تقويت كرد؟
    - من به اين موضوع خيلي انديشيده ام و به نتايج خوبي هم رسيده ام. به نظر بنده براي عزت يافتن و اتحاد مسلمين و زدودن اختلافات و كم كردن فاصله ها ميان مذاهب، امام حسين(ع) آن فرزند رسول خدا، بهترين وسيله است و ابتغوا اليه الوسيله.
    ¤ اصولا نگاه فرقه هاي مختلف اهل تسنن نسبت به حادثه كربلا و فرهنگ عاشورا چگونه است؟
    - متفكرين اهل سنت يافته هاي خيلي عميق و ديدگاههاي دقيقي درباره عاشورا دارند، حتي برخي جاها جاي غبطه هستند از باب مثال قاضي عبدالجبار معتزلي از انديشه وران معتزله و استاد ابن ابي الحديد شارح نهج البلاغه كتاب مفصلي دارد در علم كلام بنام المغني كه در مصر منتشر شده اما در ايران و لبنان اثري از آن نيست. اين كتاب خيلي عميق است- مي دانيد كه اهل سنت از لحاظ كلامي دو دسته بوده و هستند معتزله و اشاعره. معتزله اهل انديشه و خردند و خيلي به شيعه نزديك هستند.
    صاحب المغني در دو جا مفصل درباره عاشورا صحبت كرده يكي در همين كتاب المغني و يكي در كتاب ديگرش بنام الاصول الخمسه، هر دو، پربار و عميق اند. مخصوصا وي سخني دارد كه حاكي از دقت و عمق فكر قاضي عبدالجبار است. او مي گويد با كاري كه امام حسين(ع) كرد ما به دنيا مباهات مي كنيم در هيچ ديني شما پيغمبري را پيدا نمي كنيد كه خانواده او يكي يكي خود را فداي رسالت آن پيغمبر كرده باشند. اما اهل بيت پيامبر اسلام با تمام خلوص اين كار را كردند، اين بزرگترين دليل بر حقانيت و صداقت رسالت رسول اسلام است زيرا خانواده هر كس بيشتر و پيش تر و دقيق تر از همه آن شخص را مي شناسند. اگر ذره اي در كار پيامبر جاي ترديد بود، خانواده و نزديكترين كسان او، خود را فداي پيامبر و كتاب و رسالت او نمي كردند و اوج اين فداكاري خانواده پيامبر(ص) هم در كربلا و عاشوراست. اين خيلي حرف حسابي است كه قاضي عبدالجبار بيان مي كند.
    در ميان همه مسلمانان و همه فرقه هاي آنان، امام حسين محبوب است و احترامش واجب شمرده مي شود. روز عاشورا اهل سنت هم عزا دارند و بر آن حضرت مي گريند حتي در برخي كشورها علماي بزرگ اهل سنت در مساجدشان با گريه براي امام حسين مقتل مي خوانند.
    ¤ با چه راهكارهاي عملي مي توان از حادثه عاشورا براي ايجاد وحدت بين مسلمانان استفاده كرد؟
    - اولين گام از طرف ما شيعيان اين است كه امام حسين را منحصر به خودمان ندانيم. امام حسين پيش از اينكه سومين امام ما شيعيان باشد فرزند پيامبر(ص) است. و پيش از آنكه يك مسلمان باشد يك انسان كامل است بالاتر از آن امام حسين(ع) نماد حريت، اخلاق و انسانيت است. هر انسان آگاه و غيرمتعصب اگر به تاريخ انسانها نگاه كند در صفحات رنگارنگ و گوناگون تاريخ، به امام حسين(ع) كه مي رسد او را بزرگ مي بيند و طبيعي است كه به ايشان احترام خواهد گذاشت. ما با همين امام حسين مي توانيم انسان ها را با هم جمع كنيم و همه را به اخلاق، صلح و صفا دعوت كنيم.
    يكي از محكمات عاشورا اين است كه امام حسين(ع) هرگز نمي خواست جنگ بشود هرگز هم جنگ را شروع نكرد. كار او حتي تا روز عاشورا دفاع بود. تا آخر هرگز نخواست كسي را بكشد و خون كسي را بريزد و عجيب اينكه با آن معصوميتش تا روز عاشورا اميدوار بود كه طرف مقابل دست از جنگ بكشد و رو به صلح و صلا بياورد.
    اهل سنت و علما و بزرگان آنان هم بايد به اين موضوع توجه كنند كه ما شيعيان بخصوص علما و بزرگان و مراجع شيعه هيچ كدام امام حسين(ع) را منحصر به خود و مذهب خود نمي دانند. اصلاً در شيعه باب اجتهاد هميشه باز است و به تبع آن باب اتحاد هم هميشه باز است.
    فقه الشيعه و فقه امام صادق (ع) براي مصلحت همه مسلمانان تدوين شده. امام صادق(ع) و همه ائمه ما نه تنها دلسوز هر مسلماني بلكه دلسوز همه انسان ها بودند. در دل همه آن ها محبت همه انسان ها موج مي زد.
    ¤ به نظر شما در شرايط كنوني كه دشمنان در جهت تشديد اختلافات مذهبي ميان مسلمانان تلاش مي كنند چه راه هايي را مي توان در جهت تقويت وحدت ، مسلمانان جستجو كرد؟
    - در اينجا مي خواهم نكته اي را تاكيد كنم و آن اينكه برخي ها اصلاً ضرورت اتحاد را نمي فهمند و بايد به اينها فهماند بايد زياد سرمايه گذاري كرد بايد هر مسلماني كه لااله الاالله مي گويد اين نكته را درك كند كه اين اتحاد از هر واجبي براي مسلمان واجب تر است ما كه هر روز چندين بار در نمازهامان مي گوييم: اياك نعبد يعني خدا تنها تو را مي پرستيم نمي گوييم اياك اعبد يعني خدا تو را مي پرستم. عبارت ما در نماز به صورت جمع بيان مي شود، يا وقتي مي گوييم اهدانا الصراط المستقيم صحبت از جمع است يعني اينكه هدايت و كمك را براي خودم نمي خواهم اصلاً اسلام يك دين جمعي است ودستور «واعتصموا بحبل الله جميعا» يك دستور خشك و خالي نيست شايد بتوان اين آيه را تشبيه كرد به قلب قرآن و آيات ديگر را رگ هاي آن دانست. همه آيات، فرامين و اهداف قرآن و اسلام همسو با دين و در راستاي دستور و اعتصموا بحبل الله هستند. عقل هم همين را ايجاب مي كند
    ¤ نقش علما و خواص در جهت تقويت وحدت امت اسلامي چگونه است؟
    - علما و خواص اگر درك كنند كه عزت، ديانت و رضايت خدا در اتحاد است خودشان از من و تو بهتر مي دانند چكار كنند، بايد درك كنند و ضرورت آن را بفهمند. بايد احتراز كنند ازاينكه بخاطر رضايت چند بازاري خمس بده مثلا حرفي بزنند يا كتابي بنويسند كه به ضرر همه مسلمانان است امروز اگر در عراق يا پاكستان يا كشوري ديگر مسلماني چه شيعه چه سني كشته شود، يا انساني بر سر اين اختلافات مذهبي آزار ببيند كساني كه به اين اختلافات دامن مي زنند يا وقت نمي گذارند درباره اتحاد مسلمانان مطالعه كنند تا درك كنند، آنها همه شريك در خون آن كشته شدگان هستند. امروز دنيا خيلي كوچك است و با وسايل ارتباطي مدرن امروزي، همه چيز به همه جا انتقال مي يابد از اينرو كساني كه معروف و شاخص هستند بايد خيلي دقت كنند كه تندروها و خوارج و خشكه مقدس ها از سخنان و كردارها و رفتار آنان سوء استفاده نكنند و بايد فهميد كه اتحاد و نزديكي مسلمانان به همديگر، از هر واجبي واجب تر است. پيامبر (ص) فرمود:«لاتدخلون الجنه حتي تومنوا ولن تومنوا حتي تحابوا» هرگز به رضايت خدا و بهشت او دست پيدا نمي كنيد تا آنكه باورمند بشويد و به خدا و دين و خودتان ايمان داشته باشيد و هرگز به اين ايمان نمي رسيد تا اينكه به هم محبت كنيد و مسلماني كه به مسلمان ديگر به ديد محبت نگاه نكند مسلمان نيست. خدا هيچ كس را ذاتاً بد نيافريده است.
    سعدي مي گويد: به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
    عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
    ¤ در پايان اگر سخني با خوانندگان عزيز داريد بفرماييد.
    - آخرين سخن بايد سخن قرآن باشد در روايات هست كه هرگاه تاريكي ها به هم تنيد و فتنه ها برخاست، به سراغ قرآن برويد و به دامن او چنگ زنيد. امروز بزرگترين فتنه هاي مسلمانان، فتنه اختلاف است، سني و شيعه به هم درست نگاه نمي كنند، دشمنان مشترك به تندروهاي هر دو فرقه، چيزهايي القا كرده اند كه هر دو نسبت به هم بد شده اند. آنان بايد به واعتصموا بحبل الله برگردند و ببينند آيا در قرآن صحبت از شيعه و سني هست؟ هر شيعه و سني قبل از اينكه شيعه و يا سني باشد مسلمان است ما اول مسلمانيم بعد چيزهاي ديگر. بنابراين تمسك به قرآن بهترين گزينه براي وحدت ميان مسلمانان در همه زمان ها و مكان ها است.
    ¤ از ا ينكه در اين گفت و گو شركت كرديد سپاسگزارم.
    - من هم از شما متشكرم و آرزوي توفيق دارم.
 
[ جمعه 23 دی 1390برچسب:عاشورا,تحريف عاشورا,وحدت مسلمين, ] [ 21:14 ] [ مالك رجب پور ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
لینک های مفید


امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 42
بازدید ماه : 99
بازدید کل : 25205
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1